ســـــــونیاجـــــون

نمیخواهمت

      دیگر به تو فکرنمیکنم .. عزیزکم دیگر به تو فکر نخواهم کرد ... میدانی ... خیلی دردناک هست که ارزوهای ادم حسرت بشه روی دلش ! و دیگر ارزویش نباشد .... دیگر ارزویم نیستی عزیزکم .. دیگر نمیخواهمت ... حتی اگر خدا برایم بفرسته تورا .. برمیگردانمت ...   نمیخواهمت ای نوردیده .. نمیخواهمت عشق ابدی .. نمیخواهمت امید دل درمانده ام ... نـمیـخواهـمت ......         ...
3 اسفند 1396

تنهام ، کجایی؟

خیلی تنهام خیلی غمگینم... پس کجایی؟ چرا نمیای ؟ چرا تو هم بی رحم شدی مثل همه ... چرا تو هم تنهام گذاشتی اخه؟؟؟   عوض اینکه این شب ها برم تو مسجدها و هیئت ها و از خدا بخوام که توروبهم بده نشستم تو کنج خلوتم و دارم دق میکنم میمیرم! نمی رم چون دیگه ناامید شدم .دیگه تورو از خدا نمیخوام چون اصلا نمی شنوه صدامو !! مسجد و هیئت برم باید فقط طعنه و کنایه  بشنوم و دم نزنم! الان خیلی وقته که از همه فراری شدم تا کمتر نیش و کنایه بشنوم ... اگه برم مسجد فقط باید بچه هارو ببینم و حسرت بخورم ...    خدایا رحمی کن ..... ...
1 مهر 1396

دوستت دارم

دوستت دارم عزیزی که ندارمت ... دوستت دارم ..     این روزا یه اتفاق هایی داره برای حال و روزم   میفته که اگه تو بودی حتما اینطور نمیشد!   با نبودنت داری ضربه های بدی   به من میزنی و خبر نداری عشقم ....    
8 اسفند 1395

رویا ..

یه چیزی و بگم ؟؟        دیگه از داشتنت ناامید شدم ...   دیگه امیدی ندارم که یه روزی داشته باشم تورو ....   قبلا تو رویا حداقل بودی اما حالا دیگه   تو رویاهام هم غیرممکن شدی !   خیلی بده که ادم یه چیزی و تو رویا   هم نتونه بدست بیاره !   آخه چیزی نیست که تو رویا نشه بدستش آورد !!   من تو رویاهام هم دیگه تورو ندارم عزیزم .................... ...
3 اسفند 1395

دختر من پیش شماست ؟

  سلام خدا جون ؟ خوبی ؟    ببخش که این موقع شب مزاحمت شدم ..   میخواستم بپرسم ... دختر من پیش شماست ؟    اخه دیر کرده هنوز نیومده !!   امکان نداشت که منو  اینقدر منتظر بذاره ...     اگه اون پیش شماست ... زودتر راهیش کنید که بیاد ..   بهش بگو مامانت بهت احتیاج داره ...      ممنون    ...
27 بهمن 1395

بیا ...

  چقـــــدر دلم میخواست الان تورو داشتم عزیزم  واقعا دلم میخواد یه دختر ناز و شیرین میداشتم و بغلش میکردم و هی قربون صدقه اش میرفتم ..     میدونی .... جات خیلـــی خالیه ...... اینقـــــــدر خالیه که جاش با هیچی پر نمیشه .....   بیا مامانی .. بیا مامانی ....  
14 دی 1395

10 ماه ....

سلام از آخرین پستی که اینجا گذاشتم ۱۰ ماه میگذره ... این ده ماه کجا بودم و چیکار میکردم .. بماند .... زندگی میکردم .... امشب که بعد از اینهمه مدت اومدم اینجا ، یه حس غریبی بهم دست داد ... یاد پارسال که اینجا میومدم و پست میذاشتم برام زنده شد ....    اومدم بگم ، این انتظار هنــوز تموم نشده.... انتظار طولانی در پیش دارم .... اومدم بگم که چشام سفید شد از انتظار .... نمیدونم کی تموم میشه .... نمیدونم .... ...
9 دی 1395

خرید

  سلام سونیا جون این روزها خیلی سرمون شلوغه  همش بیرون مشغول خرید هستیم ، این روزها کمتر میتونم بیام وب. کم کم سرم خلوت میشه  دیشب رفتیم بازار ، کلی خرید کردیم  انشالله سال دیگه با تو میریم خرید ...
24 اسفند 1394